انقلاب اکتبر و رهایی زن،
حقوق قانونی و
تثبیت رفتارها و نرم های جدید
(۲۰۰۲) انقلاب اکتبر و رهایی زن، حقوق قانونی و تثبیت رفتارها و نرم های جدید
انقلاب اکتبر و رهایی زن، حقوق قانونی و تثبیت رفتارها و نرم های جدید
مقدمه
انقلاب اکتبر یکی از مهمترین لحظات تاریخ جنبش برابری طلبی زنان است. برای اولین بار در تاریخ بشریت یک جنبش توده ای وسیع یک انقلاب عظیم، تعهد خود را به برابری زن و مرد اعلام کرد. نظام و دولتی که با پیروزی این انقلاب تولد یافت، از همان لحظه نخست به امر رهایی زنان همت گماشت. کلیه قوانینی که نسبت به زنان تبعیضی قائل می شد، لغو گردید. برابری زن و مرد در کلیه عرصه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بصورت قانون تصویب شد؛ سازمانی برای پیشبرد این امر مهم ایجاد گردید که وظیفه آگاه کردن جامعه نسبت به برابری زن و مرد، بسیج زنان برای گسترش هر چه بیشتر این حقوق تازه بدست آمده و امحاء تمامی سنن عقب مانده و دست و پاگیر زنان را بعهده داشت. تعهد دولت و نظام جدید صرفا به تصویب قوانین ختم نمی شد، پیاده کردن این امر در عمل یکی از وظایف مهم آنرا تشکیل می داد.
دستاوردهای این تجربه آنچنان عمیق و گسترده است که علیرغم شکست آن در نیمه راه، نه تنها مهر خود را بر جنبش بین المللی زن هم دوره خود کوبید، بلکه جنبشی که چند دهه بعد در غرب شکل گرفت نیز بسیار از آن متاثر شد. اما این جنبش در نیمه راه شکست خورد نه به این خاطر که پیشتازان انقلاب اکتبر از جوابگویی به مساله زن عاجز بودند، نه به این خاطر که سوسیالیسم با برابری زنان خوانایی ندارد، نه به این خاطر که رهبران انقلاب و ایدئولوژی ای که بر انقلاب ناظر بود مطالبات و خواست زنان را تابع جنبش عمومی سوسیالیستی کردند، بلکه به این خاطر که خود جنبش عمومی و برنامه و اهداف ناظر بر انقلاب شکست خوردند؛ بیک عبارت، حکومت کارگری در روسیه شکست خورد. از این تجربه و از تلاشهای خستگی ناپذیر فعالین آن بسیار می توان آموخت. بهمین خاطر در سالگرد انقلاب اکتبر، در چند شماره نشریه یک دنیای بهتر به بررسی و تحلیل برخی جوانب آن خواهیم پرداخت.
قوانین جدید
دولت شوراها در همان ابتدای بقدرت رسیدن کلیه قوانینی را که نسبت به زنان در جامعه و خانواده تبعیض قائل می شد یا موقعیت پایین تر زنان را تثبیت می کرد، ملغی نمود و مبارزه ای وسیع علیه سنتهای اجتماعی که فردودستی زنان را تداوم می بخشید، سازمان داد. قوانین جدید نه تنها در زمان خود بسیار انقلابی، رادیکال و پیشرو بود، بلکه با استانداردهای کنونی نیز این قوانین بسیار پیشرفته محسوب می شود. لنین در دومین سالگرد انقلاب اکتبر بحق با افتخار در توصیف این قوانین گفت:
“در عرض دو سال قدرت شورایی در یکی از عقب مانده ترین کشورهای های اروپا خیلی بیشتر از کلیه جمهوری های پیشرفته، روشن و دموکراتیک جهان در عرض ۱۳۰ سال برای رهایی زن و برای اینکه زن با جنس قوی برابر شود، کار انجام داده است.” (لنین، کلیات آثار انگلیسی، جلد ۳۰، ص ۱۲۲.)
در موقعیتی دیگر لنین یادآور می شود که “هیچ دولت و هیچ سیستم قانونگذاری دموکراتیکی حتی نصف آنچه را که دولت شوروی در اولین ماههای موجودیتش برای زنان انجام داده، متحقق نکرده است.” (همانجا، ص ۴۳.) برای اینکه نشان دهیم که گفته لنین صرفا یک ادعا نیست، تنها یک نمونه کوچک را متذکر می شویم: در زمان انقلاب اکتبر، نروژ، دانمارک، فنلاند و ایسلند تنها کشورهایی بودند که زنان در آنها از حق رای برخوردار بودند. در انگلستان در سال ۱۹۱۸، در آمریکا در سال ۱۹۲۰ و در سوئد در ۱۹۲۱ زنان حق رای بدست آوردند. در فرانسه و ایتالیا زنان تا سی سال بعد از آنهم از حق رای محروم بودند.
تعمیم کامل حقوق شهروندی به زنان، به انحلال موانع حقوقی و اعلام برابری کامل حقوق زن و مرد محدود نشد. دولت انقلابی جدید اقدامات معینی را بمنظور پیاده کردن این حقوق و تضمین برابری در عمل، انجام داد. طبق قوانین جدید، زنان شهروندان کامل و برابر محسوب می شدند و از حقوق و وظائف یکسانی بمثابه یک شهروند برخوردار بودند. یک مساله مهم این بود که حقوق و وظایف شهروندی به عرصه های حقوقی و سیاسی محدود نمی شد و فعالیت های اقتصادی و اجتماعی را نیز شامل می گردید. در سطح حقوقی، اگر چه نه همیشه در عمل، کار موظف همگانی برای زنان هم مثل مردان مقرر شد.
حقوق و استقلال اقتصادی
قانون کار و قانون اساسی سال ۱۹۱۸ کار را بعنوان شکلی از خدمت به جامعه و یک وظیفه شهروندی تعریف می کرد. فرمانی که بدنبال این قانون صادر شد، خدمات کاری از جمله کار موظف همگانی را به زنان تعمیم داد. البته لازم بتذکر است که در عمل اصرار بر تعهد زنان به کار در خارج از محیط خانه، بشکل تلاشی برای تغییر سنتها و توقعات اجتماعی پیش رفت و برای اجرای آن زور و اجباری بکار برده نشد. این تلقی از حقوق شهروندی و تعمیم آن به زنان تاثیری انقلابی و متحول کننده بر موقعیت زنان در جامعه داشت. حتی اگر بخاطر موانع واقعی اقتصادی و سیاسی میسر نشد که این قانون بسرعت مادیت یابد، صرف رسمیت یافتن آن بعنوان حقوق پایه ای و آموزش و تبلیغ آن موجبات تحول در برخوردها و توقعات اجتماعی و تغییر تلقی های عمومی از نقش زن و مرد و تقسیم کار سنتی بر مبنای جنسیت را مهیا می کرد. بویژه این امر را باید در چهارچوب جامعه عقب مانده روسیه در نظر گرفت.
قوانین متعددی برای تامین و تسهیل استقلال اقتصادی زنان بتصویب رسید. کلیه قوانینی که آزادی حرکت و سفر زنان را محدود می کرد، ملغی شد. دیگر زنان موظف نبودند که هنگام تغییر محل زیست شوهر، او را همراهی کنند. تغییرات مهمی که در مناسبات ملکی و قوانین وراثت ایجاد شد، نقش اقتصادی خانواده و نقش مافوق مرد در آنرا تضعیف کرد. قوانین دیگری به زنان حق تصاحب زمین، قرار گرفتن در راس خانواده و شرکت در کمون های روستایی را داد و قوانین بعدی این حق را برای زنان قائل شد که در مزارع اشتراکی بعنوان فرد و نه بعنوان بخشی از خانوار دستمزد دریافت کننند. تصویب چنین قوانینی قدمی مهم در جهت متحول کردن مناسبات عقب مانده و مردسالار روستاها بود.
بعلاوه، با این نیت و استدلال که حقوق و امکانات تازه کسب شده به بار بیشتری بر دوش زنان و فرزندانشان بدل نشود، طبق فرمان مصوب ۱۱ نوامبر ۱۹۱۷، روز کار به ۸ ساعت تقلیل پیدا کرد، اضافه کاری، کارهای زیر زمین و شبکاری برای زنان ممنوع شد. اصل پرداخت دستمزد برابر در مقابل کار برابر هم بتصویب رسید. قوانین حمایتی از زنان در بازار کار در آن مقطع در میان جنبش حقوق زن قوانینی بحث برانگیز محسوب می شدند. بخشی از جنبش دفاع از حقوق زنان چنین حقوقی را به زیان زنان ارزیابی می کردند، با این استدلال که شانس زنان را در بازار کار کاهش می دهد. از طرف دیگر در میان بخشی از جنبش سوسیالیستی این استدلال مطرح می شد که اگر کاری زیان بار است باید برای زنان و مردان بیکسان ممنوع یا محدود شود. و بعلاوه، غیر از محدودیت هایی بر کار زنان در طول بارداری، استدلال می شد، که چنین محدودیت های بنفع زنان نیست. تصویب این قوانین در شوروی را باید در متن زمان و شرایط تولید در آن مقطع در نظر گرفت. روسیه از نظر تولیدی و تکنولوژیک بسیار عقب مانده بود.
قانون خانواده
قوانین خانواده حتی از قوانین دیگر پیشرفته تر بود. قوانینی که در این عرصه توسط دولت شوراها بتصویب رسید، از آنجا که پایه های ازدواج و خانواده بورژوایی را بشدت متزلزل می کند، هنوز هم بطور کامل در کشورهای دیگر بتصویب نرسیده است. تغییراتی که در مناسبات ملکی و قوانین وراثت بوجود آمد، خانواده را از یک دلیل وجودی خود محروم کرد. بدین تریب ازدواج و تشکیل خانواده بعلل اقتصادی و بخاطر حفظ و دوام مالکیت محلی از اعراب نداشت. بهمین ترتیب نقش پدر در خانواده که تا آن زمان قانونا و عرفا بعنوان رئیس خانواده برسمیت شناخته می شد، نیز تضعیف می گشت. قوانین جدید خانواده پایه های مذهبی و قانونی ازدواج را نیز سست و متزلزل می کرد. از دسامبر ۱۹۱۷ دیگر صرفا ازدواج هایی که در دفاتر رسمی کشوری به ثبت می رسید، از نظر دولت رسمیت داشت. ازدواج های شرعی و مذهبی فاقد رسمیت بود. همچنین طبق فرمان دیگری که همزمان بتصویب رسید، طلاق در صورت تقاضای یکی از طرفین صادر می شد. برای سهولت کار و دسترسی راحت مردم، دفاتری برای ثبت ازدواج و طلاق در سراسر کشور تاسیس شد.
قوانین خانواده سپس در سالهای ۱۹۱۸، ۱۹۲۲ و ۱۹۲۶ بنا به مقتضیات اجتماعی مورد تغییر و اصلاح قرار گرفت. قانون خانواده مصوب دولت شوراها نه تنها ضربه ای مهلک به مناسبات سنتی خانواده بود، بلکه به مذهب، بعنوان یکی از ابزارهای مهم ایدئولوژیک توجیه کننده مناسبات کهن زن ستیز و مردسالار در جامعه نیز ضربه بزرگی وارد می کرد. این قوانین برای زن و مرد در چهارچوب خانواده و همچنین برای اطفالی که در چهارچوب ازدواج یا خارج از آن متولد می شدند، حقوق کاملا برابر قائل بود. بعلاوه، در تطابق با اصل برابری کامل زن و مزد در خانواده، طبق قوانین جدید، پس از ازدواج هر یک از طرفین می توانست نام خانوادگی طرف دیگر را بپذیرد یا نام خانوادگی هر دو مشترکا برگزیده می شد.
در سال ۱۹۲۰ سقط جنین قانونی شد. قانونی شدن سقط جنین باین صورت مورد دفاع قرار می گرفت که در آن شرایط بعلت سختی شرایط و محرومیت های های بسیار اجتناب ناپذیر بود. بعلاوه، جان و سلامت زنان زیادی بخاطر متوسل شدن به سقط جنین غیرقانونی هر روزه بخطر می افتاد. امکانات پزشکی رایگان در بیمارستان ها و کلینیک های دولتی به این امر اختصاص یافت و انجام عمل سقط جنین بطور خصوصی و برای دریافت پول غیرقانونی و جرم اعلام شد.
دولت شوراها در جوامع مسلمان نشین آسیای مرکزی، بویژه، با مشکلات بسیاری در زمینه متحول کردن قوانین خانواده و عملکردهای سنتی روبرو بود. دزیدن زن، ازدواج اجباری، پرداخت شیربها و تعدد زوجات ممنوع شد. ولی در مورد قوانین رادیکال تر ازدواج و خانواده دولت شوراها به سازش دست زد.
دولت شوراها مادری را یک فونکسیون اجتماعی زنان می دانست و قوانینی را در حمایت از مادران و کودکان طرح و تصویب کرد. برخورداری از مرخصی قبل و بعد از زایمان با دریافت حقوق کامل و گسترش تسهیلاتی برای حمایت از مادران و نوزادان و شبکه مهدهای کودک از این جمله است. در رابطه با حقوق حمایتی از زنان شاغل که عمدتا از تفاوت بیولوژیک زنان و نقش مادری آنها نشات می گیرد، اختلاف نظر و بحث و جدل میان گرایشان مختلف جنبش حقوق زن وجود داشته و دارد. در آن مقطع جنبش مارکسیستی و پرولتری تاکید زیادی بر این نوع حقوق و اقدامات می گذاشت و در دفاع از آن مطرح می شد که نقطه عزیمت برابری اجتماعی و رفاه زنان علی الخصوص و طبقه کارگر علی العموم است و نه صرفا یک برابری صوری و بورژوایی میان دو جنس.
این جنبش ضمنا جنبش فمینیستی را مورد نقد قرار می داد و می گفت که فمینیسم صرف برابری حقوقی را مد نظر دارد و باین خاطر حقوق حمایتی از زنان را در تناقض با برابری زن و مرد می بیند. بعلاوه اینکه موضع آنها از موقعیت طبقاتیشان نیز ناشی می شود و این حقوق را بصرف سرمایه نمی دانند. جنبش فمینیستی مکررا از جانب جنبش مارکسیستی باین دلیل که نیازهای زنان کارگر را در نظر نمی گیرد مورد نقد قرار می گرفت. آلکساندرا کولونتای، اولین کمیسر رفاه اجتماعی در دولت شوراها، جنبش فمینیستی را بخاطر عجز در طرح و مبارزه برای چنین مطالباتی مورد نقد قرار داده است.
بسیج سیاسی – اجتماعی زنان
ژنوتدل
پروسه و چگونگی تشکیل ژنوتدل
قوانین جدید و اعلام تعهد به رهایی زنان از جانب دولت، تنها اولین قدم در جهت رهایی زنان محسوب می شد. لازم بود تا زنان به موقعیت نوین خود آگاه شوند و برای تثبیت این موقعیت جدید و رسیدن به رهایی کامل سازمان یابند. همچنین لازم بود تا زنان فعالانه در ساختمان جامعه نوین شرکت جویند.
در سال ۱۹۱۷ آلکساندرا کولونتای، کروپسکایا و اینسا آرماند از تبعید به روسیه بازگشتند و با کمک تعداد دیگری از فعالین زن بلشویک، بطور نمونه نیکولائووا، اسلوتسکایا، رزا کووناتور، استال، کوده لی و اولیانووا، خواهر لنین، کار حزبی در میان زنان را سازمان دادند. بیشتر این فعالین پیش از انقلاب ۱۹۱۷ هم در عرصه فعالیت برای رهایی زنان و یا کار و فعالیت حزبی میان زنان کارگر پیشتاز و فعال بودند. در این میان بویژه کولونتای، کروپسکایا و اینسا آرماند در عرصه روشن کردن جوانب گوناگون مساله زن و یا ارائه تصاویر زنده از رنج و درد و بیحقوقی زنان زحمتکش روسیه نقش مهمی ایفاء کرده اند. از جمله فعالیت های آنها و تعداد دیگری از زنان بلشویک، بطور مثال نیکولائووا و الیانووا، انتشار نشریه “رابوتنیتسا” یعنی زن کارگر برای مدت کوتاهی در سال ۱۹۱۴ بود.
در زمان انقلاب، نشریه رابوتنیتسا به کوشش این فعالین احیاء شد. هیات تحریریه آن، اولیانووا، نیکولائووا، سامویلووا، کولونتای، ولیچکینا، استال و کوده لی که تحت نظارت کمیته مرکزی حزب بلشویک فعالیت می کردند، به مرکز سازماندهی کار حزبی میان زنان بدل شد. این نشریه به سازمان دادن جلسات در کارخانه ها و محلات اقدام می کرد. در این جلسات، مسائلی که برای زنان پرولتر از اهمیت برخوردار بود یا مورد توجه شان بود به بحث گذاشته می شد. در این میان مسائلی از قبیل روز کار هشت ساعته، جمهوری دموکراتیک، مصادره اراضی ملاکین و مسائل ویژه زنان، مثل حمایت از کار زنان و کودکان، برابری حقوق زن و مرد و قس علیهذا را می توان برشمرد. نشریه رابوتنیتسا مسائل زنان کارگر و همسران سربازان را بازگو می کرد و می کوشید توجه اتحادیه های کارگری و شوراها را باین مسائل جلب کند. بطور خلاصه این نشریه نماینده و سخنگوی زنان کارگر و زحمتکش بود. رابوتنیتسا کمپین وسیعی را برای سازماندهی زنان کارگر و همسران سربازان در مسکو، پطروگراد و مراکز صنعت نساجی روسیه مرکزی در دستور خود گذاشت. سازماندهی اعتراضات این زنان نیز وجهی از کار رابوتنیتسا محسوب می شد؛ بطور نمونه کولونتای اعتصابی از زنان کارگر لباسشویی ها و اعتراضی از جانب همسران سربازان در پطروگراد سازمان داد. هر دوی این مبارزات هم مطالبات سیاسی و هم مطالبات اقتصادی زنان را مطرح می کرد. در ماه ژوئن ۱۹۱۷، رابوتنیتسا یک کمپین اعتراض توده ای زنان علیه جنگ و گرانی را به پیش برد.
اولین قدم در جهت ایجاد دستگاهی برای پیشبرد کار سازمانیافته میان زنان و برای تضمین منافع ویژه زنان یک کنفرانس دوازده روزه از زنان کارگر منطقه پطروگراد در تاریخ ۶ نوامبر ۱۹۱۷ بود. در این کنفرانس ۵۰۰ نماینده شرکت داشتند که ۸۰ هزار زن کارگر کارخانه ها، کارگاه ها، اتحادیه های کارگری، اتحادیه های جوانان سوسیالیست و تشکیلات های حزبی را نمایندگی می کردند. نیکولائووا که خود یک کارگر و کادر قدیمی بلشویک بود و از آژیتاتورهای ضد جنبش بورژوا- فمینیستی سالهای ۱۹۱۵- ۱۹۰۸ محسوب می شد، ریاست این کنفرانس را به عهده داشت. یکی از اهداف این کنفرانس جلب حمایت زنان از کاندیداهای بلشویک در انتخابات مجلس موسسان بود. نیکولائووا در سخنرانی افتتاحیه خود از نمایندگان خواست که از کاندیدهای فمینیست حمایت نکنند. او گفت “ما، زنان کارگر آگاه، می دانیم که هیچ منافع ویژه زنانه نداریم، می دانیم که هیچ سازمان جداگانه زنان نباید وجود داشته باشد، ما تا آن زمان قدرتمندیم که بصبورت یک خانواده همبسته پرولتری، با تمام کارگران در مبارزه برای سوسیالیسم متشکل شده باشیم.” (رابوتنیتسا، ۸ دسامبر ۱۹۱۷، نقل شده در هایدن، کارول اوبانک، “ژنوتدل و حزب بلشویک”، تاریخ روسیه، ۱۹۷۶)
اما کولونتای موضوع را از زاویه دیگری مطرح کرد. او بر منافع و مسائل ویژه زنان تاکید کرد و پیشنهاد نمود که آنها نمایندگان خود را داشته باشند تا مطالبات شان را طرح کنند؛ مطالباتی از قبیل حمایت از مادری، افزایش دستمزد، موسسات عمومی برای نگهداری از اطفال و مبارزه علیه فحشاء. البته او روشن کرد که منظورش حمایت از کاندیداهای فمینیست نیست. بسیاری از قطعنامه های مصوب این کنفرانس، بطور مثال قطعنامه مربوط به حمایت مادری، بعدا توسط دولت شوراها بصورت پیش نویس فرمان هایی که برای بهبود وضع زنان صادر کرد، مورد استفاده قرار گرفت. این کنفرانس همچنین طرحی برای تشکیل گروه های زنان در کمیته های حزبی تهیه کرد که مادیت نیافت.
تلاش های بعدی این فعالین به تشکیل اولین کنگره سراسری زنان کارگر و دهقان در نوامبر ۱۹۱۸ منجر شد. این کنگره بالاخره موفق شد که یک سازمان دائمی برای سازماندهی و بسیج زنان و دفاع از حقوق آنان تشکیل دهد. ایده تشکیل یک کنگره سراسری توسط یک زن کارگر نساج سالمند به کولونتای داده شد. لنین از تشکیل چنین کنگره ای استقبال کرد، ولی هشدار داد که چنین فعالیت هایی نباید به تشکیل یک جنبش فمینیستی در میان زنان پرولتر منجر شود. کمیسیونی متشکل از کولونتای، اینسا آرماند، سوردولف و نیکولائووا مسئولیت سازماندهی این کنگره را عهده دار شدند. آژیتاتورها به استان ها اعزام شدند و انتخابات محلی برای نمایندگان برگزار شد.
اهداف کنگره باین شکل فرموله شده بود: جلب حمایت زنان از قدرت شورایی، مبارزه با بردگی خانگی زنان، علیه اخلاقیات دوگانه حاکم در برخورد به رفتارهای زنان و مردان، استقرار تسهیلات زیستی کلکتیو و همگانی، اجتماعی کردن امر آموزش و نگهداری از کودکان، حمایت از مادری و کار زنان، مبارزه با فحشاء و بالاخره متحول کردن زنان بگونه ای که “جامعه کمونیستی عضوی نوین بیابد.” کاملا واضح است که چنین برنامه ای را نمی توان تنها با یک کنگره بانجام رساند. طرح و اعلام این اهداف از جانب سازماندهندگان کنگره بیشتر بیانگر تعهد آنها به آغاز و پیشبرد مبارزه ای سازمانیافته، سیستماتیک و دائمی در این عرصه بود.
علیرغم آنکه سازماندهندگان کنگره خود را برای پذیرش ۳۰۰ نماینده آماده کرده بودند، حدود ۱۲۰۰ نماینده از اقصی نقاط کشور در آن شرکت کردند؛ از این تعداد حدود ۱۰٪ یعنی ۱۲۰ نفر دهقان بودند. نمایندگان در لباس های محلی و یا با اورکت های ارتشی و چکمه های سربازی در جلسه حاضر شدند. وقتی در نظر بگیریم که کارهای تدارکاتی کنگره بسیار سریع و در مدت کوتاهی انجام گرفت و همچنین خطرات مسافرت در جاده های مناطق جنگی را هم بیاد بیاوریم، آنگاه متوجه می شویم که استقبال زنان زحکتکش و محروم روسیه از این اقدام بلشویک ها چقدر گرم و گسترده بوده است.
سوردولف به نمایندگان خوش آمد گفت. نیکولائووا ریاست کنگره را بعهده داشت. کولونتای سخنرانی ای ایراد کرد که بعدا بصورت جزوه ای با نام “خانواده و دولت کمونیستی” انتشار یافت. آرماند علیه خانه داری فردی صحبت کرد و از تسهیلات زیستی همگانی و اجتماعی شدن آموزش و پرورش کودکان دفاع کرد. ورود لنین به سالن کنگره فریادهای شادی و کف زدن های ممتد را برانگیخت. کف زدن ها و فریادهای خوش آمد گویی نمایندگان علیرغم اینکه لنین بارها ساعت خود را به نشانه کمبود وقت به آنها نشان داد، سر خاموشی نداشت. لنین سخنرانی کوتاهی ایراد کرد که طی آن بطور خلاصه به اقدامات تا آن زمان دولت شوراها برای تغییر اوضاع زنان اشاره شد. لنین از دولت خواست که “هر نوع محدودیت بر حقوق زنان” را ملغی کند و از زنان خواست که فعالانه در پروسه انقلابی تحول جامعه شرکت کنند. لنین گفت: “تجربه تمام جنبش های آزادیبخش نشان داده است که موفقیت یک انقلاب به میزان شرکت زنان در آن بستگی دارد.” (ریچارد استایتز، “ژنوتدل: بلشویسم و زنان روسیه، ۱۹۲۰- ۱۹۱۷، تاریخ روسیه.)
به شهادت برخی مورخین تاریخ شوروی، سخنرانی لنین، اگرچه کوتاه و ساده بود، ولی در تاریخ جنبش بین المللی زنان بی سابقه بوده است. زیرا هیچگاه یک رئیس دولت این چنین تعهد خود و دولتش را به برابری زن و مرد و رهایی زنان اعلام نکرده بود. بیشتر نمایندگان زنان ساده و زحمتکشی بودند که از آگاهی سیاسی و ایدئولوژیک چندانی برخوردار نبودند و عمدتا در آنجا جمع شده بودند تا از غم و رنج مشترکشان با هم سخن بگویند. اما آنها با شور و هیجان سرود انترناسیونال را خواندند. برای اغلب آنها این اولین تجربه سیاسی شان بود. برای بسیاری این اولین سفر به دنیای خارج از روستایشان محسوب می شد. ده سال از اولین کنگره عمومی زنان در روسیه می گذشت. اما این بار بجای خانم های پالتو پوست پوش، کارگران، زنان زحمتکش روستایی و کمیسر های جدی و انقلابی نشسته بودند. این بیانگر عمق و گستردگی انقلاب کارگری و حمایت بیدریغ توده مردم از آن بود، انقلابی که به رهایی تمامی بشریت از درد و رنج و محرومیت های جامعه نکبت بار طبقاتی کمر بسته بود. (جزئیات کنگره نقل شده از: هایدن، منبع بالا، س ۱۵۶-۱۵۵، استایتز، جنبش رهایی زنان در روسیه: فمینیسم، نیهیلیسم و بلشویسم، ۱۹۳۰-۱۸۶۰، نقل قول از لنین، مجموعه آثار جلد ۲۸، صص ۱۸-۱۸۰)
کنگره تصمیم گرفت که یک سازمان دائمی برای پیشبرد اهدافش تشکیل دهد. ابتدا “کمیسیون های تبلیغ و ترویج میان زنان” ایجاد شد. در کنگره ۸ حزب در مارس ۱۹۱۹، کولونتای راجع به سبک کار ویژه فعالیت سیاسی این کمیسیون ها صحبت کرد. او خاطر نشان کرد که بخاطر عقب افتادگی سیاسی زنان، حزب موفقیت چندانی در سازماندهی زنان بر مبنای مسائل عمومی سیاسی نداشته است. کولونتای اضافه کرد که ستمکشی زنان مانع واقعی در مقابل شرکت فعال زنان در زندگی سیاسی است. مسئولیت های خانوادگی برای زنان هیچ وقت و انرژی باقی نمی گذارد و مانع از این می شود که آنها در تلاش های گسترده تر اجتماعی و سیاسی درگیر شوند. کولونتای پیشنهاد کرد که سبک کار دیگری برای جلب زنان اتخاذ شود؛ باین صورت که زنان به پروژه های اجتماعا مفید جلب گردند، مانند ایجاد مهدهای کودک، سالن های غذاخوری عمومی و خانه های مادران. به این ترتیب آنها ضمن شرکت در فعالیت های اجتماعی به فعالیت هایی مبادرت می ورزند که در عین حال شرایط شان را نیز بهبود می بخشد. او گفت: “ما باید مبارزه ای را علیه شرایطی که زنان را به انقیاد در می آورد، به پیش بریم. ما باید زن خانه دار و مادران را رها سازیم. و این بهترین شیوه برخورد به زنان است. این “آژیتاسیون هم در حرف و هم در عمل است.” (نقل شده در استایتز، جنبش رهایی زنان…. صص ۳۱-۳۳۰.)
این اصل که از آن پس آژیتاسیون با عمل شناخته شد، یک خصلت ویژه جنبش زنان بلشویک در دوره اولیه فعالیتش را می سازد. تئوریسین های این جنبش استدلال می کردند که تنها از طریق بهبود شرایط زندگی روزمره زنان، حزب خواهد توانست حمایت زنان را تضمین کند. طرح بهبود شرایط زندگی روزمره زنان عمدتا اقداماتی برای اجتماعی کردن کار خانگی و آموزش و پرورش کودکان را شامل می شد. این مساله در حکم اصل محوری برنامه بلشویک ها برای رهایی زنان بود. لنین بویژه بر نقش محوری اجتماعی کردن وظایف خانواده فردی و منفرد در رهایی زنان تاکید بسیار داشت. او بطور مثال در این باره گفته است:
“علیرغم کلیه قوانین رهایی بخش زنان، زنان همچنان بردگان خانگی اند، زیرا کارهای ریز و درشت خانگی آنها را خُرد میکند؛ گریبانشان را رها نمیکند؛ تحمیق و تحقیرشان میکند؛ زنان را به آشپزخانه و گهواره زنجیر میکند و نیروی شان را در بیگاری غیرمولد، حقیر، اعصاب خرد کن و خرفت کننده به هدر میبرد. رهایی واقعی زنان، کمونیسم واقعی فقط زمانی و در حالتی آغاز می شود که یک مبارزه همه جانبه توسط دولت پرولتری علیه این خانه داری خُرد شروع شود.” (نقل شده در هایدن، ص ۱۵۶.)
تحقق این هدف به وظیفه مهم و اساسی جنبش بدل شد. علیرغم حمایت و تائید کامل لنین، کمیسیون های مزبور خیلی زود دریافتند که امید چندانی به کمک سازمان های محلی حزب نمی توانند داشته باشند. تائید کنگره هشتم حزب هم تغییر چندانی در اوضاع نداد. از آنجا که این کمیسیون های تبلیغ و ترویج میان زنان، بعلت مقاومت های سازمان های محلی عملا قادر نبودند فعالیت خود را بدرستی به پیش ببرند، کمیته مرکزی حزب در سپتامبر ۱۹۱۹، جایگاه آنها را تا حد بخش های حزبی ارتقاء داد که مجموعه این بخش ها به ژنوتدل معروف شد. اینسا آرماند بعنوان اولین دبیر آن تعیین شد. سازمان های محلی ژنوتدل در هر سطحی به کمیته های حزبی متصل بودند. اعضای این سازمان ها را زنان داوطلب حزبی تشکیل می دادند که وظیفه شان آگاه و متشکل کردن زنان در کارخانه ها، محلات و روستاها، آشنا کردن آنها با حزب و جلب آنها به فعالیت های سیاسی و اجتماعی بود.
سبک کار و عرصه های فعالیت ژنوتدل
ستاد مرکزی ژنوتدل در مسکو مستقر بود و حداقل ۲۲ فعال حقوق بگیر داشت: یک مدیر، معاون، تعدادی همکار و منشی. مدیر یا مسئول ژنوتدل به دبیرخانه حزب بلشویک جوابگو بود. وی نه تنها بر تمام امور داخلی ژنوتدل نظارت می کرد، بلکه تمام عرصه ها و مسائلی که بنوعی به زنان مربوط می شد در حیطه مسئولیت های او قرار داشت. بطور مثال مسئول ژنوتدل با بخش مادران و نوزادان وزارت بهداشت، کمیسیون مبارزه با فحشاء، کومسومول (سازمان جوانان کمونیست)، ارگان هایی که با امور خواربار و تغذیه، بیمه، آموزش و پرورش و رفاه اجتماعی سر و کار داشتند، ارتباط بسیار نزدیکی داشت. رهبران زن بلشویک که عهده دار مسئولیت های دیگری بودند، مانند “له به دوا” مسئول بخش مادری وزارت بهداشت، کروپسکایا مسئول آموزش و پرورش و ماریا اولیانووا که مسئولیت های ژورنالیستی داشت، فعالیت های خود را با ژنوتدل مرتبط نگه می داشتند.
باین ترتیب جنبش زنان بلشویک از حیطه صرف بخش زنان حزب بسیار فراتر می رفت. سازمان های محلی ژنوتدل در هر منطقه ای به کمیته های حزبی در آن منطقه مرتبط بودند. فعالین ژنوتدل را زنان حزبی داوطلب تشکیل می دادند. برای آگاه کردن زنان به حقوق و مسئولیت های جدیدشان و برای بسیج و سازمان دادن آنها، ژنوتدل به یک شبکه گسترده ارتباطی قوی نیاز داشت که بویژه بتواند در میان زنان روستایی که در محیط های سنتی و دور افتاده و ایزوله زندگی می کردند، نفوذ کند. از آنجا که بیسوادی یک عامل بازدارنده مهم بود، ژنوتدل مبارزه با بیسوادی را بعنوان یکی از وظایف مهم خود قرار داد. مبارزه با بیسوادی یکی از کمپین های مهم حزبی و دولت نوین کارگری محسوب می شد که لنین بویژه تاکید بسیاری بر آن داشت. بالا رفتن سطح سواد میان زنان به ژنوتدل و از طریق آن به حزب امکان می داد که به بخش های هر چه وسیعتری از زنان دسترسی پیدا کند.
خوب است که به چند آمار در رابطه با درصد بیسوادی در روسیه تزاری و حدود یک دهه پس از انقلاب توجه کنیم: در سال ۱۸۹۷ از کل جمعیت روسیه فقط ۲۸/۴٪، یعنی کمی بیش از یک چهارم مردم و تنها ۱۶/۶٪ زنان باسواد بودند؛ در سال ۱۹۲۶ یعنی حدود ۹ سال پس از انقلاب، علیرغم شرایط سخت سیاسی، نظامی و اقتصادی، دولت شوراها موفق شد تا سطح سواد را در میان کل جمعیت به ۵۹/۶٪ و برای زنان تا ۴۲/۷٪ افزایش دهد که در این میان ۳۵/۴٪ زنان روستایی و ۷۴٪ زنان شهری باسواد محسوب می شدند.
تبلیغ و ترویج
ژنوتدل انتشارات متعددی داشت: رابوتنیتسا” ارگان مرکزی آن بود و “کمونیستکا” ارگان تئوریک آن محسوب می شد. بعلاوه، بولتن های داخلی و نشریات محلی از قبیل “زن دهقان”، “نماینده” و “زن سیبریایی سرخ” را باید برشمرد. در مجموع هجده نشریه زنان وجود داشت که تیراژ آنها در سال ۱۹۳۰ به ۶۷۰ هزار می رسید. علاوه بر این نشریات، ژنوتدل کلاسیک های مارکسیستی درباره مساله زن را در شکل جزوات کوچک چاپ کرده و وسیعا به پخش آن اقدام می کرد. و بالاخره ارگان های حزبی همه صفحاتی را به مسائل زنان اختصاص داده بودند.
اما تبلیغات کتبی در کشوری که بخش اعظم زنان آن بیسواد بودند، کافی نبود. ژنوتدل “رفتن به میان مردم” را بعنوان یک سیاست مهم خود بمنظور دسترسی به توده زنان و اشاعه آگاهی در میان بخش های وسیع آنان اتخاذ کرد. استایتز، مورخ معروف جنبش زنان در شوروی، این چنین درباره فعالیت های ژنوتدل سخن می گوید:
“تا هر کجا که خط راه آهن می رفت، قطار تبلیغاتی هم به آنجا سر می کشید. در مناطق وسیع گاما و ولگا قایق تبلیغاتی بهتر کار می کرد. در مناطق آسیای مرکزی “چادر های راه پیما” ستادهای متحرک فعالین ژنوتدل را تشکیل می داد که به نقاط دور افتاده برای دسترسی به زنان ستمدیده مسافرت می کردند. زینویف، مسئول حزبی منطقه پطروگراد، در یک سخنرانی در سال ۱۹۲۰ پیشنهاد نمود که از آنجا که بیشتر زنان قادر به خواندن و نوشتن نبودند و به ابتکار خود هم در جلسات شرکت نمی کردند، حزب می باید از طریق ارسال واحدهای تبلیغاتی به حمام های عمومی که “زنان همیشه در آنجا به غیبت مشغول بودند” به سراغ آنها برود. در شهرها زنان کمونیست جوان در ستادهای محلی ژنوتدل که معمولا فقط شامل یک اتاق می شد، جمع می شدند تا راهنمایی های لازم را دریافت کنند و سپس به کارخانه ها و محلات برای سازماندهی زنان، برگزاری میتینگ و یا استقرار محل مطالعه رهسپار می شند. در دهات نیز همین شکل کار منتهی با مشکلات بسیار بیشتر پیش می رفت. در آنطرف این شبکه تبلیغاتی زن کارگر یا دهقان قرار داشت که موضوع این تجربه وسیع در ارتباطات اجتماعی بود.”
کنفرانس نمایندگان زنان کارگر و دهقان
برای رها ساختن زنان لازم بود که آنها مستقیما به فعالیت های سیاسی – اجتماعی جذب شوند. لذا یک مکانیزم بسیار مبتکرانه بمنظور تحقق این هدف اتخاذ شد. “کنفرانس های نمایندگان زنان کارگر و دهقان” یا جلسات نمایندگان بصورت یک مدرسه دائمی در سیاست و آزادی تشکیل شد. نمایندگان در حوزه های مختلف انتخاباتی توسط زنان کارگر و دهقان برای یک دوره کوتاه سه تا شش ماهه انتخاب می شدند. نسبت نمایندگان بازاء هر ۵ کارگر یکی و هر ۲۵ دهقان یک نفر بود.
خود پروسه انتخابات نقش مهمی در سیاسی کردن و ارتقاء آگاهی زنان رنجدیده و زحمتکش بازی می کرد. کولونتای در این رابطه نوشته است که “وقتی زن مو سفید عقب مانده ی غیرحزبی نماینده خود را انتخاب می کند، احساس می کند که یک عمل سیاسی انجام داده است.” نمایندگان در کلاس ها و جلساتی که تحت نظارت حزب قرار داشت، شرکت می کردند و سپس بعنوان کارآموز در بخش های مختلف فعالیت های عمومی – اجتماعی، بطور مثال کارخانه ها، شوراها، اتحادیه های کارگری و ارگان های خدمات عمومی به فعالیت می پرداختند.
در این سیستم آموزشی نمایندگان در عین حالیکه چگونگی کارکرد دولت و ارگان های دولتی را فرا می گرفتند در فعالیت های اجتماعی نیز شرکت می کردند. معمولا نمایندگان در فعالیت های مربوط به رفاه اجتماعی، آموزش و پرورش و امور بهداشتی شرکت می جستند؛ از جمله ایجاد موسسات نگهداری از کودکان، غذاخوری های عمومی، بیمارستان ها، خانه های مادران و زایشگاه ها، پرورشگاه ها و مدارس. بعضا آنها در فعالیت های دیگری مثل خدمت در دادگاههای مردم، حتی در ظرفیت قاضی بکار گرفته می شدند. این نمایندگان در پایان خدمتشان هم به ژنوتدل و هم به حوزه انتخابیه شان گزارش ماموریتشان را ارائه می دادند. در واقع می توان گفت که این نمایندگان در یک دوره سه ماهه هم در نقش سیاستمدار منتخب و هم در نقش یک سازماندهنده امور، در نقش یک مبلغ و بالاخره یک منتقد خدمت می کردند.
یکی از اهداف اصلی سیستم کنفرانس های نمایندگان دادن آموزش سیاسی به زنان نماینده و پرورش آنها برای عهده دار شدن موقعیت های رهبری در دولت بود. باین علت ژنوتدل بحق خود برای تعیین و نظارت بر نوع کارهایی که به کارآموزان سپرده می شد، پافشاری می کرد. این سیستم در جلب زنان به سیاست و حزب نقش مهمی داشت. موقت بودن نمایندگان در نظر ژنوتدل یک امتیاز مهم این سیستم بشمار می آمد. باین ترتیب زنان از محیط زیست و کارشان جدا نمی شدند و می توانستند تجربیات و آموخته هایشان را به زنان دیگر انتقال دهند. کولونتای در رابطه با یکی از محسنات این سیستم چنین گفته است: “زنی که از یک دهکده پرت و دورافتاده به مسکو رفته است، وقتی به ده باز می گردد یک شخصیت مهم به حساب می آید. می توان مطمئن بود که سفر او به یک واقعه مهم در کل ده بدل می شود.” در این سیستم آموزشی زنان محروم جامعه آموزش و تجربه و از همه مهمتر اعتماد بنفس لازم برای درگیر شدن در فعالیت های اجتماعی و سیاسی را بدست می آورند.
کل شبکه نمایندگان که یک سازمان غیر حزبی، توده ای و داوطلبانه بود یک شیوه برخورد مبتکرانه و خلاق به آموزش سیاسی، تعلیم و تشکل زنان محسوب می شد. مشکل است به دقت تعیین کرد چه تعداد زن در این فعالیت ها شرکت کرده اند. ولی طبق گزارش تشکیلاتی کمیته مرکزی به کنگره سیزدهم حزب در سال ۱۹۲۴ تعداد ۴۶۰هزار نماینده در شهرها و ۱۰۰ هزار نماینده در روستاها وجود داشت. در سال ۱۹۲۶ گزارش شد که تعداد حدود ۶۲۰ هزار زن در ۶ هزار کنفرانس در شهرها و ۱۲ هزار کنفرانس در روستاها شرکت داشته اند و تا سال ۱۹۲۸ تعداد دو میلیون و پانصد هزار نفر زن زحمتکش روستایی و کارگر بعنوان نماینده خدمت کرده بودند.
ژنوتدل وظیفه خود قرار داده بود که بر اجرای قوانین حمایت از کار زنان و کودکان نظارت کند. در آخر سال ۱۹۱۹ ژنوتدل ابلاغیه ای صادر کرد که طبق آن هر کارخانه و واحد تولیدی موظف بود یک نماینده را در هیات بازرسی کارخانه بگمارد تا وی شرایط کار زنان کارگر را مورد بازرسی قرار دهد و اطمینان حاصل کند که قوانین حمایتی زنان کارگر باجراء در می آید. او همچنین موظف بود که در کارخانه جلسات درس و بحث در مورد شرایط و حقوق کار تشکیل دهد.
ژنوتدل در عرصه جنگ داخلی
ژنوتدل همچنین کمپین وسیعی برای جلب و بسیج زنان در فعالیت های جنگ داخلی سازمان داد. فعالیت های ژنوتدل عمدتا به کارهای پشت جبهه مربوط می شد. زنان در خدمات پزشکی، در بخش های سیاسی ارتش سرخ، در شبکه ارتباطاتی و در بریگادهای کار شنبه ها و یکشنبه ها شرکت فعال داشتند. کمپین هایی علیه فرار از خدمت سربازی و علیه بیماری های اپیدمیک تشکیل شد. کمک رسانی به خانواده های سربازان ارتش سرخ و کودکان بی سرپرست یکی دیگر از عرصه های فعالیت ژنوتدل در دوران جنگ داخلی بشمار می آمد.
شرکت زنان در فعالیت های مستقیما نظامی و در جبهه ها و نقش آنان در فعالیت های پارتیزانی هیجان زیادی آفرید و اغلب در رمان ها مورد ستایش قرار گرفته است. در موارد زیادی زنان نقش های مهمی در عرصه فعالیت نظامی داشتند، بطور مثال در بسیج مردم در دفاع از پطروگراد؛ اما عموما فعالیت های آنها به فعالیت های پشت جبهه ای محدود می شد. در اکتبر ۱۹۲۰، کولونتای اعلام کرد که حدود ۱۸۵۰ زن ارتش سرخ کشته، مجروح و یا اسیر شده اند.
مادران تنها، کودکان بی سرپرست
جنگ، انقلاب و جنگ داخلی پایه های خانواده کهن را متزلزل کرده بود. میلیونها مرد برای جنگ بسیج شده و تعداد زیادی جان خود را از دست داده بودند. در نتیجه این شرایط، زنان بسیاری مجبور به اداره خانواده های خود به تنهایی بودند. اپیدمی ها، قحطی و تخلیه مردم از شهرهای منطقه جنگی، نابسامانی های اجتماعی را صد چندان کرده بود. در سال ۱۹۲۰، کروپسکایا ارزیابی خود از شرایط اجتماعی و موقعیت زنان را در نشریه کمونیستکا برشته تحریر درآورد. او نوشت سالها جنگ زنان را به موقعیت مستقل تری سوق داده است؛ روابط میان زن و مرد آزادتر و در ضمن صریحتر و بی تزویر تر از مناسبات ازدواج بورژوایی شده است. ولی همچنین در نتیجه مشقات جنگ فحشاء گسترش بسیاری یافته است؛ سقط جنین غیرقانونی که در موارد بسیاری به بیماری و یا مرگ زنان می انجامد وسیع شده و صدها هزار کودک بحال خود رها شده اند.
کروپسکایا در ادامه توصیف این شرایط نابسامان از دولت خواستار شده بود که سریعا در جهت کمک به مادران و کودکان محتاج اقدام نماید، خدمات درمانی، مهدهای کودک و پروشگاه هایی که در آنجا بتوان از کودکان بدرستی نگهداری کرد را تامین کند. بخش اعظم این وجه از فعالیت های دولت، یعنی سازمان دادن و ایجاد موسسات عمومی نگهداری از کودکان و غذاخوری های عمومی و غیره هم بعهده ژنوتدل قرار داشت.
فحشاء و سقط جنین
ژنوتدل همچنین با همکاری کمیساریای دادگستری و رفاه اجتماعی بر آن شد که راهی برای حل مساله فحشاء و عوارض ناگوار سقط جنین غیرقانونی بیابد. بعنوان اولین قدم، هر دوی اینها قانونی اعلام شد. به مساله سقط جنین از زاویه سلامتی زنان نگاه شد و علیرغم آنکه اذعان شد سقط جنین یک پدیده ی بسیار ناگوار اجتماعی است، اما از آنجا که شرایط اقتصادی و اجتماعی سخت و نابسامان بهررو زنان بسیاری را به سقط جنین وادار می کرد، تصمیم گرفته شد که تا زمانیکه به این شرایط سخت و مشقت بار پایان داده شود و با بقایای فرهنگ و اخلاقیات بورژوایی کاملا مبارزه شود، سقط جنین بطور رایگان و در بیمارستانهای دولتی و توسط پزشک متخصص در اختیار زنان قرار داده شود. اما انجام آن بطور خصوصی و برای دریافت پول غیرقانونی اعلام گردید و مجرمین تحت پیگرد قانونی قرار می گرفتند.
قانونی کردن فحشاء باین صورت انجام گرفت که قربانیان فحشاء یعنی فواحش تحت پیگرد قانونی قرار نمی گرفتند، اما استفاده از آن یک جرم محسوب می شد و واسطه ها نیز تحت پیگرد قانونی قرار می گرفتند. ژنوتدل برای مبارزه با فحشاء مبارزه برای بهبود شرایط زیست و کار زنان و همچنین مبارزه با اخلاقیات بورژوایی را در دستور خود قرار داد تا باین صورت با دلایل وجودی و ریشه ای فحشاء مبارزه شود.
کمونیسم جنگی
نهمین کنگره حزب در سال ۱۹۲۰ طرح تروتسکی برای میلیتاریزه کردن کار را بتصویب رساند. در این سالها جنگ داخلی و فشارهای دولتهای امپریالیستی، قحطی و کمبود مواد اولیه و اساسی مورد نیاز مردم، محدودیتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی بسیاری را بر دوش دولت کارگری جوان و مردم قرار داده بود. اعلام می شد که شرایط اضطراری عملا چنین طرحهایی را به دولت تحمیل کرده است. بدنبال تصویب این طرح از ژنوتدل خواسته شد که “وظایف تولید” را در الویت وظایف و فعالیتهای خود قرار دهد. ژنوتدل در پاسخ به این وظیفه مبرم کنفرانس های وسیعی برای زنان غیرحزبی تشکیل داد که در آنها چگونگی بالابردن بارآوری کار میان زنان کارگر و دهقان به بحث گذاشته می شد.
در متن این فعالیتها، ژنوتدل همواره بر رعایت کامل حقوق حمایت از کار زنان و مادران و بهبود واقعی شرایط زندگی روزمره زنان تاکید می کرد. “سامویلووا”، یکی از کادرهای رهبری ژنوتدل، در نوشته ای تاکید کرد که برای بالا بردن بارآوری کار زنان “باید از منافع عملی و بلاواسطه زنان کارگر رهسپار شد. … حتی کوچکترین بهبود در شرایط زندگی آنها بهترین تبلیغ برای تولید است که بارآوری کار را بیشتر از پنجاه سخنرانی آتشین بالا خواهد برد.” سامویلووا اصرار داشت که هر یک از این کنفرانس ها با پروژه های “کمک بخود” که کلیه اعضای کنفرانس در آن شرکت می کردند، خاتمه یابد. هدف از این پروژه ها درگیر کردن زنان در فعالیت هایی بود که بمنظور بهبود وضع زیست و کارشان طرح ریزی می شد. خود او یک نمونه از استانی را یادآور شد که در آنجا کنفرانس زنان ۳۸ مهد کودک برای کودکان زنان دهقان که پیش از این بقول سامویلووا “از مهد کودک مثل طاعون وحشت داشتند” ایجاد کرده بود.
ژنوتدل همواره حتی در این شرایط اضطراری موکدا خواستار بود که قوانین حمایتی کار باید رعایت شود. نمایندگان ژنوتدل به ارگانهای دولتی مسئول کار موظف همگانی اعزام می شدند تا بر اجرای این قوانین نظارت کنند. آنها موظف بودند که هر نوع تجاوز از این قوانین را گزارش کنند. کولونتای بخصوص بر این وجه از فعالیتهای ژنوتدل که خود پیش از این آنرا “آژیتاسیون از طریق عمل” خوانده بود، تاکید بسیار داشت. کولونتای مهمترین اهداف و مسئولیتهای ژنوتدل را در طرحی که به کنگره سراسری فعالین ژنوتدل ارائه کرد، باین صورت فرموله نمود:
“بخشهای زنان در فعالیت شان باید از این موضع رهسپار شوند که سازمان و جنبش زنان و مردان کارگر یکی و غیرقابل تجزیه است. ولی این بخشها باید استقلال خود را از این نظر حفظ کنند که وظایف و اقدامات خلاق به حزب معرفی کنند؛ هدف واقعی و کامل رهایی زنان را ارتقاء دهند و در همان زمان بعنوان نمایندگان این قشر، از منافع زنان که سلامت و شادابی نسلهای آینده عمدتا به آنها بستگی دارد، حمایت کنند.”
در واقع این طرحِ کولونتای تاکید می کرد که اصلی ترین وظیفه ژنوتدل تبدیل شدن به نماینده منافع زنان درون حزب و دولت است. این طرح توسط کنگره بتصویب رسید. اما خود کولونتای به فعالیتهای دیپلماتیک در خارج کشور منتقل شد.
نپ
آغاز سیاست نوین اقتصادی (نپ) در اوایل سال ۱۹۲۱ شرایط جدیدی را در مقابل ژنوتدل قرار داد. مسائل و معضلات جدیدی مطرح شد. جدی ترین آنها رشد وسیع بیکاری میان زنان بود. یکی از اهداف نپ افرایش بارآوری و سودآوری موسسات دولتی بود که در نتیجه این سیاست صدها هزار کارگر ساده بیکار شدند. همزمان با این مساله ارتش سرخ از حالت بسیج جنگی خارج شد و هزارها مرد بیکار هم به بازار کار وارد شدند. این دو فاکتور تاثیر بسیار مهمی بر اشتغال زنان داشت. ژنوتدل علیه این شرایط هشدار داد و مقالات متعددی در دفاع از کار زنان و در انتقاد از این شرایط هرج و مرج در کمونیستکا منتشر کرد.
کمونیستکا در این باره می نوشت که زنان بیشماری را بدون در نظر گرفتن شرایط شان و بدون در نظر گرفتن عواقب اجتماعی و سیاسی چنین اقدامی بیکار می کنند. بطور مثال در صنایع غذایی تقریبا تمام کسانی که بیکار شده بودند زن بودند. کمونیستکا این را “اخراج بدون دلیل زنان” توصیف کرد که بر هیچ ملاحظه قابل دفاع اقتصادی، اجتماعی و یا سیاسی استوار نبود و تنها از تعصبات ریشه می گرفت. کمونیستکا پیش بینی کرد که در اقدامات اولیه نپ، یک سوم زنان کارگر یعنی حدود ۹۰۰ هزار زن شغل خود را ا